باب حـوائـج
يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ
اگرچه بسته به زنجیر و در اسیری بود
به دست بسته به دنبال دستگیری بود
نبود باب حوائج اسیر زندان ها
همیشه پشت درخانه اش فقیری بود
نبود دخترکش تا به او کند تکیه
اسیر پای شکسته به وقت پیری بود
چقدر لاغر و زخمی شد و ...؛ شکست آخر
شبیه اینکه گلاب از گلی بگیری بود
به روی تخته تنش را غلام ها بردند
عجب مراسم تشییع کم نظیری بود
برای بی کفنی گریه می کندکفنت
همان که سهم تنش کهنه حصیری بود
با سوالی در مورد زنگی به روز هستم.
منتظر نظرات و کمک هی شما برای پاسخ به این سوال نیاز دارم.
خیلی ممنون میشم اگه منت بذارید و جوابتون ر واسم بگید.
التماس دعای فراوان
یا علی مدد